سید کریم پینه دوز ، که در گوشه ای از بازار تهران به پینه دوزی و پاره دوزی اشتغال داشت ، از راه توسلات مداوم به امام حسین(ع) به مقامی دست یافته بود و بنا به گواهی جمع کثیری از علما ، امام زمان (عج) هرهفته به دیدار او می رفت.
در یکی از این تشرف ها ، وقتی سید کریم مشغول تعمیر کفش کهنه ای بود، امام عصر(عج) وارد مغازه او میشود.
سید، حضرت را احترام می کند و ضمن گفت و گو با ایشان به تعمیر کفش ادامه می دهد.در حین گفتگو حضرت رو به او کرد و فرمود:سید کریم آیا کفش مرا هم تعمیر می کنی؟ سید کریم از روی صداقت گفت :آقاجان با کمال منت! به چشم! اما چون قول داده ام ، ابتدا باید این سه کفش را بدوزم. دقایقی دیگر حضرت تقاضای خود را تکرار کرد.
سید کریم دیگر طاقت نیاورد، برخاست و مولایش را در آغوش گرفت ، پیشانیش را بوسید و گفت : من غلام و نوکر و خاک پای شمایم، این همه مرا امتحان نکنید! حضرت او را دلداری داد و پایبندی اش بر قول و قرارش را مورد تمجید قرار داد.

منبع:سیف اللهی، محمدحسن، آقا شیخ مرتضی زاهد،ص119