در بحارالانوار از امام صادق(ع) داریم : وقتی مومن را در قبر می گذارند شش صورت زیبا در شش جهت اطراف او را می گیرند  یعنی از بالا ،پایین، سمت راست و چپ و پشت سر و مقابل. اینها تجسم اعمال نیک انسان است. یکی از آنها خیلی زیبا و خوش بوست که بالای سر شخص است و به دیگران خطاب می کند: شما چه کسی هستید؟ صورت سمت راست می گوید :من تجسم نماز هستم، صورت سمت چپ می گوید: من تجسم زکات (یا مطلق صدقات)هستم، صورت مقابل می گوید: من تجسم روزه است و صورت پشت سر می گوید که من تجسم حج عمره است و صورت پایین می گوید که من  تجسم نیکی به بندگان خدا هستم. این پنج صورت که خیلی زیبا هستند به آن صورتی که از همه زیباتر است می گویند که شما چه کسی هستید؟ او می گوید: من تجسم ولایت و دوستی با اهل بیت هستم.

پیامبر فرمود: همانا صورت دین شما نماز است. پس کاری نکنید که صورت نماز شما خراب بشود. کسانی که می خواهند با پیامبر خدا محشور بشوند سجده هایشان را طولانی کنند. پیامبر مشغول بنایی بودند. فردی اجازه گرفت که به پیامبر کمک کند. بعد از اتمام کار ،پیامبر فرمود: حاجتی از من بخواه. او گفت: من می خواهم در بهشت با شما همنشین باشم. پیامبر فرمود: اگر می خواهی با من محشور بشوی با طول دادن سجده مرا همراهی کن.  نزدیک ترین حالات بنده به خدا زمان سجده است مخصوصا اگر  اشکی هم جاری شود.

نماز هم گناهان را از بین می برد و هم حسنات و درجات را بالا می برد. نماز مثل آب است که هم در شستشو کاربرد دارد و هم مایه ی حیات است. نماز یک عامل بازدارنده ی قوی است. فردی خدمت امام صادق(ع) رسید و گفت که گاهی به من غصه و غم و گاهی آرامش و خوشی به من دست می دهد. امام فرمود: زمانی که غصه شما را در بر می گیرد معنایش این است که طائفه ی شیطان به شما نزدیک شده اند و وقتی آرامش و خوشی به شما دست می دهد معنایش این است که فرشته ها به شما نزدیک شده اند.

شیخ  بهائی نقل کرده که به قبرستان تخت فولاد اصفهان رفته بودم. خانم با تقوایی را در آنجا دیدم و سوال کردم که شما در این قبرستان چیز عجیبی ندیده ای؟ ایشان گفت :بله. من روزی در قبرستان بودم، جنازه ای را آوردند و در قبری دفن کردند و رفتند. بعد از لحظاتی من دیدم که یک جوان خوش سیما و معطر فضای قبرستان را عوض کرد، این جوان وارد همان قبر شد.( البته این یک مکاشفه بوده که شخص می دیده ولی دیگران نمی دیدند.یعنی پرده ای از عالم برزخ برای بعضی ها برداشته می شود) بعد از مدت کوتاهی دیدم که یک سگ هولناک هم وارد همان قبر شد. من شگفت زده بودم تا اینکه دیدم جوان از قبر بیرون آمد در حالیکه لباس هایش  پاره و بدنش مجروح بود. ماجرا را از جوان پرسیدم. جوان گفت :فردی که از دنیا رفته بود اعمال خوبش به شکل من و اعمال بدش، به شکل سگ تجسم پیدا کرد. در عالم برزخ خوبی ها و بدی ها همراه ما می آیند. من و سگ با هم درگیر شدیم ولی چون اعمال بد او زیاد بود و گناهان زیادی داشت، زور سگ بیشتر بود و مرا بیرون کرد. این سگ تا آخر با او خواهد بود. 

در قرآن داریم که نماز ما را از منکر باز می دارد. علامه طباطبایی می فرماید که نماز این طور نیست که انسان را اجبار به کار خوب بکند. یا دست و پای انسان را برای گناه کردن ببندد. نماز وجدان انسان را بیدار می کند. و به انسان تلنگر می زند. 
کسی که می خواهد به عروسی برود، آیا می تواند با لباس آلوده برود؟خیر . پس نرود؟ خیر .باید با لباس تمیز برود و همین رفتن به عروسی باعث می شود که طرف شستشو کند ، خودش را تمیز کند، لباس های تمیز بپوشد و عطر بزند. عروسی انگیزه ی خوبی برای تمیز شدن است. اگر فردعروسی نرود آلودگی هایش از بین نمی رود. 

نماز پاک کنندگی شدیدی دارد و ظلمت ها را از بین می برد. یکی از دوستان سلمان فارسی می گوید که با سلمان در زیر درختی نشسته بودیم. سلمان شاخه درخت را تکان داد و برگ های زرد پایین ریخت .بعد فرمود: روزی با پیامبر زیر این شاخه ی درخت نشسته بودیم که پیامبر هم همین کار را کردند. و فرمودند: همانطور که این برگ ها ریخت، فردی که با خدا ارتباط برقرار می کند گناهانش می ریزد.

از امام صادق(ع) سوال کردند: چرا خدا بی نمازی را در حد کفر قرار داده است ولی شراب خواری و گناهان دیگر در مرز کفر نیستند؟ امام فرمود :گناهان دیگر شهوانی است و فرد نمی خواهد به خدا عناد بورزد ولی نماز نخواندن دهان کجی به خداست.

فرزند آیت الله حائری موسس علمیه قم کتاب سِّر دلبران را نوشته است. در این کتاب این داستان آمده است. آیت الله حائری خیلی به جمکران علاقه داشت و در آنجا نماز جمعه می خواند. ایشان خیلی علاقه داشت که به محضر افرادی که امام زمان(عج) را دیده بودند برود. گفتند: سرهنگی در قم است که خدمت امام زمان(عج) رسیده است. ایشان می گوید : می خواستم ببینم که این واقعیت دارد یا خیر .وقتی با او صحبت کردم فهمیدم که فرد دروغ گویی نیست. من رمز این توفیق را پرسیدم. ایشان گفت: من در هر شرایطی که بودم نماز اول وقتم را می خواندم. و سعی می کردم به کسی ظلم نکنم.

فردی نزد پدر آیت الله حائری آمد و گفت که من تاجر هستم و گاهی کارهایم پیچ می خورد، ایشان فرمودند: شما سعی کنید که نمازتان را اول وقت بخوانید تا خدا هم به شما کمک کند. حضرت علی(ع) هر وقت با بحرانی روبرو می شدند، دو رکعت نماز می خواندند.

در روایت داریم که در زمان حضرت موسی ،خدا به حضرت موسی گفت که فرعون را با سخنان نرم به خدا پرستی دعوت کن. یکی از خصوصیات خوب فرعون این بود که سهل الوصول بود و دربان و حجابی نداشت. به فرعون گفتند که دو نفر چوپان( موسی وهارون) می خواهند با شما صحبت کنند. فرعون آنها را پذیرفت. آنها گفتند که دست از خدایی بردار و به خدای ما ایمان بیاور. درخطبه ی قاسعه داریم که حضرت موسی گفت :اگر تو دست از خدایی برداری و به خدا ایمان بیاوری ،سلطنت را از تو نمی گیریم، تو فقط بگو من بنده ی خدا هستم. اطرافیان فرعون آنها را مسخره کردند. گاهی دلقک فرعون، شبیه سازی می کرد یعنی لباس چوپانی به تن می کرد و فرعون و دیگران را می خنداند .روایت داریم که وقتی فرعونیان در دریای نیل غرق شدند این دلقک نجات پیدا کرد. حضرت موسی گفت که او مرا مسخره هم می کرد. خطاب آمد که چون او خودش را شبیه خلیل من می کرده، من او را نجات دادم. روایت داریم که خودتان را شبیه کفار نکنید.

اگر کسی یک هدیه قابلی برای ما بخرد تا آخر عمر از او تشکر می کنیم، خدایی که همه چیز به ما داده است، آیا ارزش ندارد که ما هفده دقیقه نماز بخوانیم و از خدا تشکر کنیم؟ نماز نخواندن قهر عملی است. بعضی ها می گویند که ما خدا را دوست داریم ولی نماز نمی خوانیم که این اشتباه است زیرا نماز نخواندن جدایی از خداست.

در زمان امام صادق(ع) فردی شراب می خورد ولی نمازش را می خواند و در جلسات امام شرکت می کرد. یک روز او شراب زیادی خورده بود و داشت از کوچه ی باریکی رد می شد که دید امام صادق(ع) از روبرو می آید. او خیلی خجالت کشید و از گناهش شرمنده شد. او تصمیم گرفت که رو به دیوار بایستد تا با امام روبرو نشود. ناگهان دست امام را روی شانه اش حس کرد. حضرت فرمود :فلانی، در هر حالی که هستید روی تان را از ما برنگردانید. پس خدا هر گناهی را می بخشد ولی قهر و روی گرداندن از خدا را نمی بخشد. وقتی فردی قهر کرد ،نفرین می کند، تهمت می زند، غیبت می کند ولی وقتی آشتی کرد خوبی ها را جلو می آورد. وقتی انسان ها با هم آشتی هستند خوارها را نمی بینند. پس همه ی گناهان قابل تدارک است جز روی گرداندن .

در سفر حج ، دزدها به کاروان زدند و بارهای حجاج را دزدید. هنگام نماز رئیس دزدها وضو گرفت و نماز خواند .حجاج تعجب کردند و سوال کردند که شما نماز می خوانید ولی دزدی می کنید. رئیس دزدها گفت که من نمی خواهم با خدا بجنگم، درست است که من با مردم می جنگم. ولی قصد جنگ با خدا را ندارم( اگر کسی شراب می خورد، نباید بگوید که نماز نمی خوانم.  زیرا فرد بیمار باید بیشتر نزد طبیب برود. درمان فرد گناهکار این است که بیشتر به سمت خدا برود تا نجات پیدا کند. کسی که آلوده است باید بیشتر به حمام برود. اگر می گویند: نماز کسی که شراب می خورد قبول نیست یعنی اینکه بالا نمی رود ولی منظور این نیست که فرد نماز نخواند. نماز دستاویز محکمی است. کسی که گناه می کند نماز را نباید ترک کند)و این حرف شما ناپخته است که اگر من دزد هستم نماز نخوانم. مردم در هنگام طواف رئیس دزدها را دیدند که در حال طواف است .آنها تعجب کردند و از رئیس دزدها پرسیدند که چه اتفاقی افتاده است؟ او گفت: نماز باعث شد که من گناهان گذشته را ترک کنم و اموال را به صاحبانشان پس بدهم ،یعنی نماز مرا نجات داد.

در قرآن داریم :نماز انسان را از بدی ها دور می کند. به پیامبر گفتند که فلان جوان گناهان زیادی می کند. حضرت پرسید :آیا نماز هم می خواند؟ گفتند :بله. حضرت فرمود :روزی این نماز او را از بدی ها دور می کند. بعد از مدتی همین اتفاق افتاد. گناه بزرگ، بی نمازی و پشت کردن به خداست. نماز خواندن شاهرگ است، نباید آنرا قطع کرد.

بعضی ها می گویند که فلانی نماز می خواند ولی بدزبان یا بداخلاق است. اگر این فرد نماز نخواند، همان هفده دقیقه ای هم که نماز نمی خواند، باز فحش می دهد و گناه می کند. اگر این فرد نماز نمی خواند چکار می کرد؟ حداقل این است که در این هفده دقیقه فحش نمی دهد و گناه نمی کند. سلام دادن به امام حسین(ع) صدهزار گناه را پاک می کند و مثل این است که صدهزار بنده در راه خدا آزاد کرده ای. این ثواب ها بخاطر اتصال با امام است .فردی عادت داشت که وقتی آب می خورد به امام حسین(ع) سلام بدهد. او مبتلا به شرب خمر هم بود. یک روز که شراب خورده بود، به امام حسین (ع) سلام داد. این سلام تمام وجود او را منقلب کرد و بخاطر همین جمله شراب را کنار گذاشت. پس کسی که آلوده است بهتر است که نام خدا و امامان را ببرد.

دو تاعراقی در کربلا باهم دعوا می کردند و همدیگر را می زدند. یکی گفت که تو را به امام حسین(ع) دعوا نکنید. ناگهان دعوا تمام شد. اگر ما در بدترین حالات نام خدا و امامان را ببریم خوب است. خدا فرمود :ای موسی بردن نام من ،در همه ی حالات خوب است.    یعنی در هیچ حالی مرا فراموش نکنید. یک روحانی در شیراز که پدرشهید هم بود می فرمود: من قبل از انقلاب وضع مالی ام خیلی بد بود. حتی نمی توانستم اجاره خانه ام را بدهم. صاحبحانه مرا جواب کرد.(روزی پیامبر متبسم و خندان بودند. علت را از حضرت سوال کردند .حضرت فرمود :برای یک مومن در شگفتم که هرچه برای او پیش می آید خیر است. اگر سلطنت دنیا را به او بدهند چون خدا ولی اوست خیر و صلاحش است، اگر او را در سختی بگذارد باز به صلاحش است زیرا کار دست خداست و خدا مربی است. این نگاه به انسان آرامش می دهد. امام حسین(ع) در گودی قتلگاه فرمودند: راضی به رضای تو هستم و در هنگام شهادت متبسم بودند. حضرت علی (ع) در هنگام شهادت فرمودند: به خدای کعبه رستگار شدم. وقتی انسان با خدا باشد آرامش دارد) بنگاه مسکن نتوانست خانه ی مناسب برای اجاره پیدا کند. روزی به من گفتند که زمینی است که خیلی ارزان است و صاحبش می خواهد آنرا خیلی زیر قیمت بفروشد، شما این زمین را بخر. زیرا این زمین کنار خانه ای است که در آن فحشا و منکر انجام می دهند. من روحانی بودم و نمی خواستم این کار را بکنم. ولی مجبور شدم همان زمین ارزان را بخرم. روزی به خدا شکایت کردم که ما را به اینجا آورده ای. خدا الهام کرد که تو را حفظ می کنم و به واسطه ی تو کار بزرگی هم انجام می دهم. این طور الهام شد که موقع صبح و ظهر و مغرب روی پشت بام اذان بگو. من همین کار را کردم. آنها می خواستند از من شکایت کنند ولی دیدند که اذان گفتن اشکالی ندارد. بعد از مدتی مشتری های این خانه ی فحشاء کم شدند. به برکت اذان گفتن دیگر کسی به این مکان نمی آمد که گناه انجام بدهد. وقتی اذان گفتن فحشاء را تعطیل می کند ،ببینید که نماز چکار می کند. همین نمازهای دست و پا شکسته ی ما اشیاء گم شده ی دنیایی ما را پیدا می کند چه برسد به خدا ،این نور است.

بعد از مدتی مِلک های آن منطقه بالا رفت و صاحب مِلک از ایشان تشکر می کرد که  با یک اذان گفتن لانه ی فساد تعطیل شد.

یک تاجری به یک روحانی برخورد کرد و اصرار کرد که او را به منزل ببرد. روحانی تعجب کرد و علت را پرسید. تاجر گفت: من جوانی دارم که نماز نمی خواند،شما با زبان محبت او را موعظه کنید. روحانی گفت که آیا اطرافیان روی او کار کرده اند ؟ تاجر گفت: من چند بار به او گفته ام که نماز بخوان ولی او مقابل من ایستاده و گفته که مگر خودت بعد از هفتاد سال نماز می خوانی. نماز نخواندن پدر یا مادر در جامعه ی ما معظل بزرگی است. در بعضی پیامک ها داریم که آقایی نوشته من برای نماز صبح خانمم را بیدار می کنم ولی خودم نماز نمی خوانم زیرا گناهان زیادی کرده ام و خجالت می کشم با خدا صحبت کنم. پس ایشان نماز را دوست دارد و آمادگی دارد که به سمت نماز خواندن بیاید. بعضی ها می گویند که چون خدا خیلی به ما نعمت داده است، ما خجالت می کشیم که قنوت بگیریم. افرادی که نماز را دوست دارند و به دلایلی نماز نمی خوانند، مجوز ندارند که ارتباط شان را با خدا قطع کنند. در جامعه ی ما کسی نیست که خدا ،پیامبر و ائمه را دوست نداشته باشد. نماز مغز است و باید پوسته هم باشد. ماشینی که فقط موتور دارد ولی بدنه ندارد نمی تواند مورد استفاده قرار بگیرد. پس موتور ایمان و عشق به اهل بیت وجود دارد، باید بدنه ی آن هم که نماز است خوانده شود.

فردی نوشته است که من در نماز متزلزل بودم ولی نکته ای باعث شده که من از تزلزل بیرون بیایم و آن این بود که روز قیامت صف ها ( کسانی که نماز می خوانند یا کسانی که نماز نمی خوانند یا تارک الصلاة هستند یا ...)را از هم جدا می کنند، آیا تارک الصلاة ها را با ائمه محشورمی کنند؟ پس این هشدار است که ما اگر نماز نخوانیم از چهارده معصوم جدا می شویم. این نگرانی باعث شده که این فرد خودش را به نماز مقید کند.باید بدانیم که نماز مرز بین کفر و ایمان است. پس با نماز نخواندن زندگی در حال فروپاشی است.

پیامبر فرمود : نماز مثل ستون است که خیمه را نگه می دارد. کسانی که پیامبر و اهل بیت را دوست دارند، نماز هم بخوانند که دوستی شان کامل بشود.

بعضی ها مدت ها نماز می خواندند ولی چون حاجت شان برآورده نشده، دیگر نماز نمی خوانند. ما نماز را بخاطر حاجت گرفتن نمی خوانیم. نماز امر و فرمان خداست .کسی که نمازش را کامل بخواند، خداوند به او آرامش می دهد. یکی از زیبایی های مهم نماز این است که بلاها را باطل می کند و یکی از جلوه های نماز کامل این است که به انسان آرامش می دهد.

خدا به حضرت سلیمان( طبق دعای خودش) ملکی مرحمت کرده بود که همه چیز در اختیار( آب ،باد ،جن، انس و...) سلیمان بود. طبق آیات قرآن خداوند ملکی به سلیمان داده بود که به هیچ کس نداده بود. کشاورزی داشت به ملک سلیمان که بوسیله ی باد جابجا می شد نگاه می کرد. او این صحنه را تمجید کرد. و آرزوی ملک سلیمان را کرد. باد کلام او را به سلیمان رساند. سلیمان پایین آمد که با این کشاورز صحبت کند. سلیمان گفت :ملک سلیمان از بین رفتنی است، یک لااله الاالله و یک سبحان الله گفتن(منظور یاد خدا) از ملک سلیمان بالاتر است.

روایت داریم که اگر یک لااله الاالله را در یک کفه ترازو بگذارند و تمام دنیا را در یک کفه ی دیگر بگذارند ، کفه لااله الاالله سنگین تر است. ما در باورها و اعتقادات مان ضعیف هستیم یعنی آن جور که باید خدا و معاد را قبول نکرده ایم. و فکر می کنیم که همه چیز دنیاست.

در یکی از جنگ ها وقتی تیری دو طرفه ،در پای امیرالمومنین فرو رفته بود، امام حسن(ع) فرمود که وقتی پدرم مشغول نماز شد آن تیر را دربیاورید. وقتی تیر را از پای حضرت درآوردند حضرت متوجه نشدند. زیرا حضرت خدا را می دیدند. ولی اینکه حضرت در رکوع انگشترشان را به فقیر دادند، یک امر آخرتی بوده است. فقیری دلش شکست که کسی در مسجد به او کمک نکرد .وقتی می خواست از مسجد برود، حضرت مشغول نماز بودند، دل شکسته بودند و متوجه فقیر شدند و با اشاره انگشترشان را به او دادند.

گاهی در نماز به ذهن ما می آید که به فقیر کمک کنیم، اینها با حضور قلب منافاتی ندارد. در بحارالانوار داریم که در نماز نباید فکرهای مادی باشد ولی فکرهای معنوی اشکالی ندارد. در روایات داریم که دو شتر قیمتی برای پیامبر هدیه آوردند. و پیامبر فرمود: این شترها را به فردی می دهم که نماز را با حضور قلب کامل بخواند. حضرت امیرالمومنین این نماز را با حضور قلب خواندند. پیامبر فرمود: در تشهد نماز فکر کردی که با دو شتر چکار کنی و در سلام نماز، به فکرت آمد که این شترها را به فقیر بدهی. جبرئیل نازل شد و گفت که این منافاتی با حضور قلب ندارد. این مثل انگشتر دادن در حال رکوع است. صدقه دادن منافاتی با نماز ندارد. مسائل دنیایی با نماز منافات دارد. گناه کاران باید بیشتر نماز بخوانند که گناه از آنها دور بشود. حضرت امیر می فرماید: من از آن گناهی که بعد از آن دو رکعت نماز بخوانم ،خوفی ندارم. نماز گناهان را از ما دور می کند و دل را نورانی می کند.