چشم آیت‌الله بهجت حقیقت معصیت را می‌دید، بنابراین مرتکب نمی‌شد

حجت‌الاسلام علی بهجت افزود: بنده پس از رحلت پدرم متوجه خیلی از این قضایا شدم. در روز دوم ختم پدرم یکی از علما که الآن فوت کرده و پسر مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی بود، به من اشاره کرد که نزدیکش بروم. ایشان روی ویلچری نشسته بود و کنار گوش من گفت: من 60 سال پیش در نجف که بودم، آقای قوچانی که با پدر شما نزدیک بود و از اسرار او اطلاع داشت و ارتباط خوبی با استاد آیت الله بهجت نیز داشت، به من چیزی گفت.


وی ادامه داد: او گفت سر اینکه آقای بهجت از همه هم کلاسی‌هایش ممتاز شد، یک چیز بود و آن این بود که آقای بهجت از کودکی و سالها قبل از بلوغ خود در اثر عبادت، چشمش معصیت را می‌دید و مرتکب نمی‌شد. لذا دوران کودکی را با پاکی گذراند و بعد از دوران کودکی هم همین طور گذشت.گناه او را سنگین و چرک و آلوده نکرد. در مدارج ترقی که دیگران باید پله پله بالا بروند، ایشان چون پاک و سبک بود پرواز می‌کرد.


حجت‌الاسلام علی بهجت افزود: پدرم هم در صحبت‌ هایش داشت که گناه را کوچکش را هم نباید کوچک بشماری. همیشه می‌گفت اگر در بالاترین حد ترقی باشی و ببینی کودکی آجری جلوی پای نابینایی می‌گذارد تا او زمین بخورد و کودک بخندد و تو فقط یک لبخند زدی، همین کافی است تا تو را با مغز از آن بالا به پایین اندازد.


وی تأکید کرد: این صحبت پسر آقای سید جمال گلپایگانی خیلی به ما کمک کرد و اطلاعات ما را به هم دوخت و وصل کرد. من همیشه طلب مغفرت برای ایشان می‌کنم. بنده بارها از پدرم شنیده بودم و خیلی دیگر از شاگردان ایشان نیز شنیده بودند که پدرم می‌ گفت کسی را می‌شناسم که خداوند توفیق معصیت از کودکی به او نداد. هربار معصیت پیش می‌ آمد، خداوند یک طور منصرفش می‌کرد.


آن هم در شرایطی که دوازده سال بیشتر نداشت. در عین حال آنقدر هم سادگی کودکانه داشت که گمان می کرد همه مردم این حالت را دارند.» یعنی وقتی نماز می خواند، با توجه به اینکه «نماز معراج مومن است» پس گمان می کرد همه به معراج می روند و چنین حالاتی در نماز دارند. درواقع ایشان قبل از بلوغ مراقبه داشته و دیگر با آن موانع که در اثر گناه به وجود می آید برای حرکت به سوی معبود مواجه نمی شدند.  این موضوع را در دوران کودکی از خودشان هم شنیده بودید؟  بله. البته زیاد درباره خودشان مطلبی نمی گفتند، اما به ندرت اشاره می کردند که: «وقتی خیلی بچه بودیم، یعنی قبل از اینکه پانزده ساله شویم، در نماز چیزها یی می دیدیم که فکر می کردیم همه می بینند.» این نکته را یکی از علما در مسیر بازگشت


ادامه مطلب در بخش 

از حرم حضرت معصومه (س) به سمت خانه از ایشان شنیده بود.  از طرف دیگر با شیخ عباس قوچانی که مدتی از دوستان و همدرس های حاج آقا در نجف و در کلاس آیت الله العظمی قاضی (ره) بوده، مطالبی را مطرح و از ایشان قول گرفته بودند که تا وقتی زنده است با کسی مطرح نکند. شیخ عباس قوچانی هم تنها اشاره کرده بود که: «می دانم خدا بیشتر از بیست مقام بزرگ را به آیت الله بهجت داده اما عهد دارم که به کسی نگویم. » از ایشان پرسیده بودند که «مگر می شود غیر از روبرو جای دیگری را ببیند؟» و آیت الله قوچانی جواب داده بود: «بله، کسی را می شناسم که پشت سرش را هم می بیند» و بعد از آن گفته بود: «می ترسم متوجه شده باشند که منظورم آیت الله بهجت است.»